فیلم سینمایی از خودم خسته شدم 2022-08-12

دانلود فیلم از خودم خسته شدم Sick of Myself 2022 با زیرنویس فارسی

نمایش زمانی که گوزن‌ها آواز می‌خوانند در سالن شیشه‌ای مجموعه نمایش هما هنوز روی صحنه است. باشگاه فیلم‌بازها و سریال‌بین‌های حرفه‌ای؛ فیلیموشات جایی است که فرصت بیشتری برای خواندن و تأمل درباره فیلم‌ها و سریال‌ها داریم. قصد داریم منبع خبرها، گفت‌وگوها، گزارش‌ها و نقدهای مربوط به محصول‌های فیلیمو باشیم.

همچنین تمرکزش بر آن است که در یک مقطع سنی نماند و دوباره به شخصیت راوی در امروز بازگردد. تنها جایی که از بازی فلاح قابل‌بحث است و نقد، لحظه اجرای نقش شمر تعزیه است که آن نوع بازی پیچیدگی‌های خاص دارد. صدای غنی و مخملی سینتیا اریوو زیر بار طرد شدن و تمسخرهای الفابا می‌شکند. الفابا که بیشتر توسط پدرش طرد شده و توسط دیگران موردتمسخر قرار می‌گیرد، از دوران کودکی به بعد با تفاوت‌هایش مبارزه می‌کند، یک مشکل وجودی که او را منزوی و عملا در یک حباب سبز استعاری محصور می‌کند.

درست است که کارگردان در این فیلم، یکی از موزیکال‌های بزرگ زمان ما را ساخته‌است، که یک سفر خیال‌انگیز به سرزمینی رویایی است، اما گاهی خودش هم فراموش می‌کند که در چه دنیایی زندگی می‌کند. با وجود طولانی بودن این فیلم و وفاداری بی‌رحمانه به بازیگران، گاهی مخاطب خسته می‌شود. شرور با وجود همه جاه‌طلبی‌ها و تکنیک‌های سینمایی‌اش، احساس نمی‌کند که می‌تواند، نسبت به منبعش آزادانه برداشت شود. بخش زیادی از فیلم شامل جمعیت زیادی است، که صحبت می‌کنند و آواز می‌خوانند. این در بحث تولید تا حدودی مزیت است، اما وقتی به مخاطب می‌رسد، می‌تواند خسته‌کننده باشد.

همچنین جمعیت از اساس توده‌ای خالی از احمق‌ها هستند، که به‌راحتی تحریک می‌شوند و نسبت به یک بحران متزلزل هستند. در همین حال، ما همچنان منتظر هستیم تا شخصیت‌های اصلی ظرافتی از احساسات را به‌نمایش بگذارند، چیزی ظریف و انسانی، چیزی که ما را وادار کند فراتر از جایگاه آنها به عنوان نماد، فکر کنیم. در بخش انتهایی فیلم که قرار است الفابا وردهای جادویی را بخواند و چالشی که با جادوگر شهر از و مادام دارد، روایت کمی خسته‌کننده می‌شود. در اینجا مخاطب انتظار دارد که روند داستان تغییر بزرگی داشته و اتفاقی هیجان‌انگیز را نشان دهد، اما درحقیقت هیچ اتفاق مهیجی نمی‌افتد. درواقع فیلم شرور همان‌اندازه که می‌تواند در بعضی جنبه‌ها و بخش‌هایش مخاطب را جذب خود کند، در بعضی از قسمت‌ها شما را پس می‌زند و این اشکال بزرگ فیلم است. درحقیقت فیلم می‌توانست کوتاه‌تر باشد و بعضی از بخش‌های اضافه از آن حذف شود.

بخشی از پیچیدگی‌های روح انسانی که بشریت تمایلی به بازگو کردنش ندارد. سینما هم کمتر به سراغ این بخش از وجوه مختلف انسانی رفته و ترجیح داده چهره‌ای از آدم‌ها به نمایش بگذارد که از منظر خرد و عرف مایه خجالت و سرافکندگی نمی‌شود. برخی ناهنجاری‌های روانی را درشت‌نمایی کرده و رک و بی‌پروا مقابل تماشاگرش می‌گذارد که ببین، این تویی. برخی از این ایرادات را می‌توان به پای گروه سنی نوجوان موردنظر فیلم نوشت و از آنها چشم‌پوشی کرد. اما برخی حقیقتا ضعف فیلمسازی بوده است و اگر چنین ضعف‌هایی نبود فیلم می‌توانست به جایگاهی بالاتر هم دست یابد.

اما به مرور، مخاطب این فروپاشی را با تک‌تک سلول‌های خود لمس و باور می‌کند. سیگنه از این‌که نمایشگاه موفقی توسط دوست‌پسر هنرمندش با لوازم دزدی ترتیب داده شده و روی جلد مجله‌ی معروف هنری رفته است، احساس خوشایندی ندارد. تمارض‌های عجیبی که به‌مرور به بیماری منجر می‌شوند از همین نقطه آغاز می‌شود.

فیلم طعم گیلاس: بازیابی یک زندگی

درحقیقت فیلم فاصله زیادی با یک اثر اقتباسی موفق دارد، هرچند به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان از نقاط قوت آن چشم پوشید. با این وجود وقتی شما به‌عنوان فیلمساز به سراغ برداشت از اثری می‌روید که در فرهنگ عام جایگاه ویژه‌ای دارد، باید تمام توان خود را به‌کار گیرید. چراکه مخاطب از شخصیت‌ها و روایت اصلی تصاویر زیادی در ذهن دارد که به‌هیچ‌عنوان نمی‌خواهد خراب شود. البته اگر بگوییم فیلم شرور این تصویر را خراب کرده‌، بی‌انصافی است اما، می‌توانست بهتر نشان داده‌شود. در آخر اینکه، با وجود ایراداتش، فیلم شرور همیشه سرگرم‌کننده است، نه فقط به این دلیل که برداشتی از داستان جادوگر شهر از است. در این فیلم همچنین تماشای شخصیت‌های رنگارنگ و نامتعارف در حال آواز خواندن، رقصیدن و گاهی پرواز در هوا بدون لباس ابرقهرمانی، سرگرم‌کننده است.

فروپاشی ظاهری او با فروپاشی موازی ذهنش پیش می‌رود و به مرور آدمی به نام سیگنه، با یک استحاله فکری و روحی اساسی مواجه می‌شود. چه عواملی باعث می‌شود آدمی که در ظاهر نشانه‌ای از عدم تعادل روانی را نشان نمی‌دهد، اینگونه دست تطاول به خود گشوده و خود را فنا می‌سازد؟ فیلم دارد این فرایند را بررسی می‌کند و تحلیلی ارائه می‌دهد. کریستین کویتا تورپ بازیگر نقش سیگنه هم بازی درخشانی را در قالب این شخصیت پیچیده و غریب ارائه می‌دهد. او تا حد امکان کوشیده جنبه‌های متناقض رفتاری و دوگانگی‌های نامنتظرِ فکری زنی جوان با روانی پریشان را به نمایش گذارد. فیلم حالم از خودم به هم می‌خوره یک درام روانشناسانه درخشان از سینمای نه چندان مشهور نروژ است.

آنجا که سخن از گفتن بازمی‌ماند، موسیقی آغاز می‌شود!

و چه خوب که «بیرون از ذهن من» به وعده‌اش عمل می‌کند و تا انتهای فیلم تلاشش را می‌کند تا ما به ملودی نگاه ترحم‌آمیز نداشته باشیم بلکه به او به چشم یک دختر باهوش عادی نگاه کنیم که صرفا محدودیت‌های جسمانی دارد. فیلم «بیرون از ذهن من» حتما ارزش تماشا دارد چرا که منبع اقتباس خوبی دارد. «بیرون از ذهن من» داستانی انسانی، قابل تأمل و کمتر دیده شده را دستمایه قرار داده است و سعی دارد به بررسی زندگی ملودی از دید خود او بپردازد و مشکلاتی که سر راهش قرار دارد را به بینندگان نمایش دهد. سینما هنری است که می‌تواند روح شما را از کالبدتان جدا کند و در موقعیت‌های گوناگون قرار دهد تا تجربه‌های گوناگونی داشته باشید. چه خوب که حالا بتوانیم زندگی یک دختر فلج مغزی نابغه را تجربه کنیم که علیرغم حرف‌های گوناگونی که در ذهن دارد اما به دلیل آسیب مغزی توانایی حرف زدن ندارد و حرف‌های ناگفتۀ فراوانی دارد. سیگن که به طور فزاینده ای تحت الشعاع شهرت اخیر نامزدش به عنوان یک هنرمند معاصر است که مجسمه هایی از مبلمان دزدیده شده خلق می کند، نقشه ای شرورانه برای بازپس گیری توجه شایسته خود در محیط Os...

فیلم Out of My Mind با نام فارسی «بیرون از ذهن من» محصول جدیدی از کمپانی دیزنی است که موضوعی کمتر دیده شده را دستمایه قرار داده و به زندگی یک دختر فلج مغزی کلاس ششمی پرداخته است. نقطه‌ی شروع داستان جایی است که نمایشگاه توماس به طرز غیرمنتظره موفق می‌شود و سیگنه نمی‌تواند حسادت عمیق و بیمارگونه‌اش از این‌که خودش مرکز توجه جمع نیست را پنهان کند. بعد از این قرار است سیگنه دست به کارهایی بزند که به هر طریقی نظر جمع را به سوی خود بکشد؛ احمقانه‌ترین، خطرناک‌ترین و غیرعادی‌ترین راه‌ها برای شخصیت مهرطلب سیگنه برای جلب توجه و دلسوزی دیگران که قرار است جسم و روحش را نابود ‌کند. مخاطب از بدو ورود از دالان خاطره به کوچه‌های نوستالژی برده می‌شود، جایی که «سعید» در «دایی جان ناپلئون» وسط آشوب خانواده رأس ساعت یک ظهر، عاشق شده تا کشف «کمال‌الملک» در فیلم «علی حاتمی» و...

سیگنه نمی‌خواهد و یا شاید واقعا نمی‌تواند جلوی خودویرانگری‌اش را بگیرد. شاید نام صحیح‌تر این فیلم را بتوان «از خود بیمارشده» ترجمه کرد زیرا کاستی‌های انسانی و ناهنجاری‌های روح بشر در تک‌تک سکانس‌های فیلم قابل مشاهده است. فرایند تغییر چهره ظاهری سیگنه از جمله غافلگیری های جذاب فیلم است.

کارگردانی با ایده و طراحی و احترام به مخاطب

اگرچه الفابا از خواهرش، مراقبت می‌کند، از نظر عاطفی در دانشگاه شیز بیدار و آگاه می‌شود، جایی که استعدادهای جادویی او توسط یک مربی دیده می‌شود. او و گلیندا به طور جداگانه با یک شاهزاده نه‌چندان جذاب آشنا می‌شوند و به‌تدریج الفابا عشق را هم تجربه می‌کند. او می‌تواند به بروز احساسات خود نزدیک شده و از بعد آسیب‌دیده و ترسیده‌اش فاصله بگیرد.

اما آیا این چشم‌انداز جهانی چند نژادی و چند قومیتی بر فراز رنگین‌کمان دست‌نخورده باقی خواهدماند. خیلی چیزها در خطر است و آینده روشن به نظر نمی‌رسد، اما امیدوارم الفابا و گلیندا استقامت کنند. این فیلمساز برداشتی را از داستان کلاسیک به تصویر کشیده‌است، که با حوصله شخصیت‌ها را معرفی می‌کند. دلایل وجودی شخصیت‌های اصلی را توضیح می‌دهد و نشان می‌دهد که چرا هر کدام به آنچه که در نهایت هستند تبدیل شده‌اند.

دانلود فیلم خودم خسته شدم Sick of Myself 2022

حالم از خودم به هم می‌خوره فیلمی درخشان و مهجور است که در ادامه موفقیت‌های سینمای جدید منطقه اسکاندیناوی (با فیلم‌هایی مثل «بدترین آدم روی زمین» و «مثلث اندوه») دارد به شکلی جریان تازه‌ای در سینمای اروپا می‌انجامد. اغلب فیلم‌های موفق منطقه اسکاندیناوی (فنلاند، نروژ، سوئد، دانمارک، ایسلند) در سالیان اخیر به کاستی‌های انسانی و ناهنجاری‌های روح بشر پرداخته‌اند. این جریان جدید سینمای اسکاندیناوی دارد انسانِ عصر پساکرونا را بی‌رحمانه و جسورانه نقد می‌کند. اما به نظرم زیباترین میزانسن فلاح پیداکردن قبر «زیبا» معشوقه یاور است، از زمانی که شخصیت، این قبر را پیدا می‌کند، هر وقت به آن می‌رسد از روی آن می‌پرد و پایش را روی قبر زیبای خفته‌اش نمی‌گذارد.

تمثیل شرور هم به‌اندازه کافی صریح و هم مبهم است، که بتوانیم آن را با هر محیط سیاسی یا اجتماعی که بخواهیم، تطبیق دهیم. کاملا مشخص است که شاهکارهای جورج اورول تاثیر آشکاری بر کتاب مگوایر داشته‌اند. فرانک باوم و هم فیلم کلاسیکی به همین نام محصول سال 1939، منابع الهام اصلی این اثر هستند. فرانک باوم از نوشتن این کتاب، حمله به سیاست‌های اقتصادی آمریکا در اوایل قرن بوده‌است. به‌عبارت دیگر، تنش بین شرور و سرزمین خیالی از همیشه وجود داشته‌است. جهان بیش‌ازحد سوریال و عجیب است، و نمی‌توان آن را واقعی در نظر گرفت و حتما باید معنایی داشته‌باشد.

طبق سال تماشا کنید

این میزانسن که شاید فقط در فرهنگ ایرانی قابل‌فهم باشد، بسیار احساسی و تأثیرگذار است. سیگن و توماس زوجی ساکن اسلو هستند که سیگن یک باریستا و توماس یک هنرمند است که از وسایل خانه‌ی دزدی مجسمه می‌سازد. روایتی که در آن همه چیز هست، عشق و حسرت و عسرت و جنگ و مرگ و باز هم مرگ و تکرار پر تکرار روزها و لحظات.

دانشگاه شیز همچنین جایی است، که انسانیت الفابا در نهایت توسط همسالانش تشخیص داده می‌شود. الفابا و گلیندا با یکدیگر صمیمی می‌شوند و یک ارتباط واقعی بین آنها شکل می‌گیرد. با پیشروی داستان، روایت فرعی مربوط به حیوانات سخنگو پدیدار می‌شود. حیواناتی که به تدریج توانایی صحبت کردن به زبان آدمیزاد را از دست می‌دهند. پیتر دینکلیج صدای دکتر دیلاموند، پروفسوری که بز هم است را بازسازی می‌کند. در روند داستان شخصیت‌های شرور سعی می‌کنند صدای حیوانات را از بین برده و آنها را اسیر کنند.

نقد و بررسی فیلم Out of My Mind ملودی سکوت

برای مثال فیلم از همان ابتدا سعی دارد با نمایش خانم دکتری که جدیدا به کادر مدرسه اضافه شده اعلام کند که ملودی بسیار باهوش است و لیاقت حضور در کلاس ششم در کنار کودکان عادی را دارد. اما چنین چیزی در رابطه‌ی مابین او و ملودی ابدا نمایش داده نمی‌شود. فیلم قصه دختری جوان به نام سیگنه را روایت می‌کند که با شغل پیشخدمتی یک زندگی کاملا معمولی را پشت سر می‌گذارد. با همخانه‌ای معمولی به‌نام توماس که مثلا هنرمند است و با وسایل دزدی چیدمان‌های مثلا هنرمندانه خلق می‌کند. هردو کمی خل و غیرعادی‌اند و رفتارهایی ازشان سر می‌زند که خوشایند به‌نظر نمی‌رسند.

خودم خسته شدم توسط Kristoffer Borgli کارگردانی شده و بازیگرانی همچون Kristine Kujath Thorp و Eirik Sæther و Fanny Vaager در آن ایفای نقش کرده اند. Sick of Myself از خودم خسته شدم محصول کشور نروژ در ژانر ترسناک،کمدی،درام و هیجان انگیز میباشد. فیلم Sick of Myself به فارسی از خودم خسته شدم به کارگردانی کریستوفر بورگلی (Kristoffer Borgli) است. اما درباره «مهدی غلامحیدری» نویسنده و نمایشنامه‌اش بسیار می‌توانم بنویسم، البته اینکه سال‌ها با هم رفاقت داریم بی‌تأثیر نیست.

دلیل کاهش فروش سینما در اروپا چیست؟ ۶.۶ میلیارد یورو فروش سال ۲۰۲۴

رنگ‌بندی، موسیقی متن، جنس روابط و دیالوگ‌ها همگی به گونه‌ای طراحی شده است که بتوان این فیلم را برای یک پسر/دختر نوجوان نمایش داد و چنین چیزی یک موفقیت برای فیلم محسوب می‌شود. » دیده می‌شود که من را به یاد فیلم تحسین شده Are You There God? آن فیلم سعی داشت به دوران بلوغ یک دختر به نام مارگارت بپردازد که در این امر بسیار موفق عمل کرد و قابل تحسین بود.

درواقع در اینجا فقط شخصیت این دو نیست که با هم در تضاد هستند، پالت رنگی فیلم در ابتدا میدان نبردی بین رنگ سبز پوست الفابا و رنگ صورتی لباس گلیندا است. اما جلوه‌های بصری که در ابتدا گیج‌کننده به‌نظر می‌رسند، با پیشرفت فیلم، هماهنگی پیدا می‌کنند. صحنه‌ای در جنگلی پر از پوشش خزه‌ای از گیاهان و گلدسته‌هایی از شکوفه‌های ظریف و گلگون وجود دارد، که سرسبز و دوست‌داشتنی است و می‌درخشد و این یکی از چندین پیروزی قابل‌توجه برای بخش طراحی تولید، به رهبری ناتان کرولی است. «بیرون از ذهن من» به لطف سوژه و منبع اقتباسش لحظات خوبی دارد که می‌تواند بیننده را حسابی احساساتی کند. فیلم مجموعا سعی دارد حال‌و‌هوایی نوجوانانه (Coming of Age) داشته باشد و در این امر به خوبی موفق شده است.

یا شاید بهتر بود این داستان در قالب یک مینی‌سریال پرداخت شود تا کارگردان بتواند با حوصله به مضامینی که می‌خواهد رسیدگی کند. فیلم شرور به‌شدت موردانتظار مخاطبان سینما و علاقمندان به این نوع اثر سینمایی بود؛ به‌خصوص افرادی که داستان کلاسیک شهر از را دوست دارند. مخاطبان انتظار زیادی برای اکران و تماشای این فیلم کشیدند؛ اما در بیشتر موارد، انتظارات آنها برآورده نشد. زمان نمایش فیلم شرور دو ساعت و چهل دقیقه است و این اثر را خسته‌کننده می‌کند. نکته دیگری که مخاطب را دلسرد می‌کند، تقسیم داستان به دو فیلم است. یعنی طرفداران باید تقریبا یک سال تا تماشای فیلم پایانی صبر کنند.

اکثر مردم ایران شعر می گویند، حتی وقتی برق می رود/ عیب کار از جعبه تقسیم نیست، سیم سیّار دل ما سیم نیست...

غلامحیدری در این نمایش یک شخصیت یاغی خلق می‌کند، یکی که تنگه وحشت بزرگ شده و روی خشت قلعه پس‌افتاده؛ محصول گناه و شر اما عاشق زندگی، بدون لکه‌ای شرارت. شخصیتی که او می‌سازد تعارض بود و نمود است، بچه جنوب شهر که با سینما رشد کرد، عاشق شد، رؤیا بافت، حتی حرفش را با یک سکانس از سینما به معشوق زد. این شخصیت با تکانه‌های روانی که در زندگی می‌بیند باید در خلاف و جرم قد می‌کشید؛ اما سینما دستش را گرفت، حتی زمانی که گورخواب بود و دیگر از دنیا و آدم‌هایش فاصله گرفت، عشق سوخته و سنگ قبری شکسته نجاتش داد. نمایشنامه‌نویس در تک‌گویی پایانی به مسیر اشتباه آمده اشاره می‌کند و اینکه سینما؛ همین آدم‌های دور و اطرافمان هستند، همین‌هایی که نمی‌بینیم چرا که چشممان به آدم‌های روی پرده است. او تجربه زیسته‌اش را به ما می‌گوید، آدم‌های بیرون پرده همان‌ها که به پرده نقره‌ای راه نبردند دیدنی‌تر بودند با دردها و رنج‌ها و زخم‌ها و عشق‌هایشان. قضیه جایی جالب‌تر می‌شود که نمایشگاه توماس به‌شکلی غافلگیر کننده موفق می‌شود و سیگنه نمی‌تواند حسادت عمیقش را از اینکه خود مرکز توجه جمع نیست، پنهان کند.

تمام فیلم‌هایی که دیدیم «رؤیای آمریکایی» فروختند، انگیزشی حرف زدند و ما ساعت‌ها سر «کارهای» تکراری «سرکار» بودیم و هیچی دستمان را نگرفت. در پایان باید گفت فیلم «بیرون از ذهن من» یک فیلم ساده‌ی دوست‌داشتنی است که ملودی را به مثابه یک انسان عادی برای بیننده می‌سازد که صرفا محدودیت‌های جسمانی دارد. او مثل همه دوست دارد یاد بگیرد، رقابت کند، دوست پیدا کند، عاشق شود و به موفقیت دست پیدا کند. او یک انسان است درست عین همه‌ی ما و اگر ما حس متفاوتی اعم از ترحم به او داریم؛ مشکل خودمان است نه مشکل او. فیلم تلاش مذبوحانه برای شهرت و ثروت که مانند ویروسی همه‌گیر در جوامع آنلاین امروزی به وفور دیده می‌شود را به سخره می‌گیرد. گویی این‌که هر کار وحشتناکی برای جلب توجه انجام ‌شود، اعتیادی است که مانند سیگنه در وجود خیلی از انسان‌های معاصر ریشه دوانده است.

در مورد زوجی به نام سیگن و توماس است که با یکدیگر در رقابت هستند. در این میان زمانی که توماس ناگهان به عنوان یک هنرمند معاصر مورد توجه قرار می‌گیرد، سیگن در پاسخ، تلاشی بی‌نتیجه را برای به دست آوردن موقعیتی بالاتر آغاز می‌کند. حال او از یک شخصیت جدید غیرعادی برای جلب توجه و همدردی مردم استفاده می‌کند اما…پیشنهاد میشود از فیلم مگ 2 هم دیدن کنید.

شاید خود ما یکی از همین رفتارهای ناخوشایند سیگنه و توماس را در زندگی واقعی از خودمان نشان داده باشیم. چیزی که دوست نداریم دیگران ببینند و تصویری که مایل نیستیم از ما در جمع شکل بگیرد. مخاطب با داستان دختری جوان به نام سیگنه مواجه است که یک زندگی کاملا معمولی را می‌گذراند.

این شخصیت به‌عنوان نشانگر تفاوت عمل می‌کند، تفاوتی که ممکن است کودکان را ترسانده باشد، اما دیگرانی را هم هیجان‌زده کرده‌است. با گذشت زمان، شهر از داستان‌های دیگری را خلق کرد، از جمله فیلم جادوگر که به‌عنوان یک اثر موزیکال با بازیگران کاملا سیاه‌پوست اقتباس شده‌بود، جایی که سیدنی لومت آن را با دایانا راس در نقش دوروتی و مایکل جکسون در نقش مترسک کارگردانی کرد. اما فیلم شرور محصول 2024 مستقیما به تفاوت نژاد نمی‌پردازد و به بینندگان واگذار می‌کند که با آن درگیر شوند یا نه. درحقیقت روایت ساده فیلم شرور، پتانسیل زیادی برای به چالش کشیدن دغدغه‌های انسان معاصر دارد.

پس این فقط صدا نیست، که شخصیت گلیندا را در دل مخاطب جا می‌کند. با این‌حال، آریانا گرانده به‌عنوان خواننده دامنه آوازی بسیار گسترده‌ای دارد و از آخرین نت آن در اینجا استفاده می‌کند. هر بار پرت کردن دنباله موهای صاف او، بیننده را به خنده می‌اندازد و او از این حرکات زیاد دارد.

شخصیت گرانده اولین کسی است که جادوگر سبز رنگ را همان‌طور که هست می‌بیند؛ یک زن جوان به شدت آسیب‌دیده که آرزوی تعلق داشتن دارد. همچنین فرصت بیشتری هم برای ایجاد ارتباط و درک نوع رابطه و دوستی بین گلیندا و الفابا در این فیلم وجود دارد. در فیلم شرور همچنین شخصیت‌ها نوعی واکنش عاطفی از خود نشان می‌دهند، که کاملا توسط مخاطب احساس می‌شود.

یکی از لذت‌های پایدار داستان جادوگر شهر از از زمان پیدایش، که مانند فیلم‌های ساخته‌شده در هالیوود قدیم بی‌نقص است، ترکیبی از سادگی روایی و درخشش ذاتی سینمایی آن است. این ویژگی تقریبا در تمام اقتباس‌های اثر دیده می‌شود، چون ماهیت داستان جادوگر شهر از همین است. مانند بسیاری از تولیدات بزرگ استودیویی، اولین فیلم محصول سال 1939 هم غرق در دریایی از چهره‌های سفید است، که تنهایی و تمایز چهره سبز، بامزه و شاید تمسخرآمیز همان جادوگر بدجنس غرب، برجسته می‌شود.

{

کارگردانان

|}

احساس بی‌کفایتی و نامطلوب بودن الفابا پس از چندین تغییر شخصیتی قابل‌توجه، کمتر ملموس و متقاعدکننده می‌شود. علیرغم ادای آن به‌عنوان یک فیلم نوآورانه از یک متن کلاسیک، کمتر زمانی در تماشای شرور بیننده از نوآوری در سینمای اقتباسی شگفت‌زده می‌شود. در ادامه فیلم به گذشته برمی‌گردیم و زمانی که، الفابا با رنگ سبز و چهره‌ای متمایز به دنیا می‌آید. پدر و مادر او از دیدن این نوزاد عجیب شوکه می‌شوند و همین ظاهر متفاوت که کلیدواژه اصلی داستان و فیلم است، او را به کودکی منزوی و آسیب‌دیده تبدیل می‌کند.

{

نقد فیلم Sick of Myself 2022 - دوستی ها

|}

داستان تا جایی پیش می‌رود که قدرت‌های منحصربه‌فرد الفابا مشخص می‌شود و او به نیت بد اطرافیان به‌ظاهر خوب خود پی می‌برد. هرچند گلیندا همچنان شخصیت خوب خود را تا پایان داستان حفظ می‌کند. البته اینجا پایان داستان نیست، چون در اوج روایت، فیلم به پایان می‌رسد و باید منتظر ساخت و اکران بخش دوم آن باشیم.

اما در این روند احمقانه‌ترین، بی‌منطق‌ترین و خطرناک‌ترین راه‌ها را برمی‌گزیند. سیگنه آدمی مهرطلب است که برای جلب توجه و دلسوزی دیگران جسم و روحش را همزمان نابود می‌کند. سیگنه حالا راضی به نظر می‌رسد؛ برای این‌که بتواند همچنان در مرکز توجه باقی بماند، به مصرف داروها ادامه می‌دهد اما بیماری رفته‌رفته آن‌قدر پیشرفت می‌کند که تغییرات شدید چهره، او را به سمت فروپاشی می‌برد. فیلم خودم خسته شدم محصول سال 2022 کشور نروژ و سوئد و دانمارک و فرانسه در ژانر کمدی و درام و ترسناک میباشد.

شاید به همین دلیل است که کارگردان سعی نکرده‌است به فیلم خود هیچ رنگی از واقعیت یا وزن واقعی بدهد. حتی وقتی دوربین او در آسمان می‌چرخد، از رودخانه‌ها عبور می‌کند یا در دهکده‌ها حرکت می‌کند، همه‌چیز مانند صدای پس‌زمینه، دلپذیر و غیرواقعی به نظر می‌رسد. هرکسی که انتظار دارد کارگردان به این تصاویر روح بدهد، همانطور که پیتر جکسون با سرزمین میانه در حماسه‌های ارباب حلقه‌ها پیش می‌رود، بدون‌شک ناامید خواهدشد. در حقیقت شرور، تصاویرش و کل فیلم، بدون‌شک بزرگ و مهم هستند، اما اغلب کم‌عمق هم هستند. این فیلم توجه بیشتری از ما نمی‌خواهد و حس کنجکاوی ما را درباره جهان خود برنمی‌انگیزاند. و فیلم همچنان مضامین اصلی را که گاهی‌اوقات به ضرر خود می‌بیند، کنار می‌گذارد.

کتاب «بیرون از ذهن من» به نویسندگی شارون ام دریپر رمان پرفروش است که در سال ۲۰۱۰ چاپ گردیده است. این رمان -فیلم هم اقتباسی از همین رمان است- که بیشتر رده‌ی سنی نوجوان را مخاطب قرار داده است؛ داستان زندگی دختری به نام ملودی را روایت می‌کند که فلج مغزی (Cerebral Palsy) است. اما او دختری بسیار باهوش است و متفاوت از دیگر کودکان استثنایی است. او به سرعت مطالبی که در مدارس استثنائی آموزش می‌دهند را یاد می‌گیرد و حتی تفریحش در خانه هم تماشای مستند‌های علمی است. این رمان پرفروش در ایران هم با نام‌های متفاوتی از جمله «بیرون از ذهن من»، «داستان ذهن من» و «ملودی سکوت» با ترجمه‌های گوناگون در دسترس و قابل تهیه می‌باشد. سیگن که به طور فزاینده ای تحت الشعاع شهرت اخیر دوست پسرش به عنوان یک هنرمند معاصر است که مجسمه هایی از مبلمان دزدیده شده خلق می کند، نقشه ای شرورانه برای بازپس گیری توجه شایسته خود در محیط Os...

در حقیقت با وجود این فیلم ما باید به‌عنوان مخاطب زمان بیشتری را صرف درک عمیق‌تری از پیشینه الفابا کنیم و بفهمیم چرا او نسبت به وضعیت اسفناک حیوانات در از، تا این اندازه نگران است. ما باید بفهمیم که چرا الفابا که در طول این فیلم تا این اندازه مهربان و بی‌آزار است، در نهایت به جادوگر بدجنس غرب تبدیل می‌شود، که هیچ‌کس برای مرگ او سوگواری نمی‌کند. در فیلم همچنین توضیح داده می‌شود، که چرا گلیندا به‌عنوان جادوگر خوب معرفی می‌شود.


فیلم مفت بر در سینماهای شیراز